تحميل كتاب گل اومد بهار اومد pdf

تحميل كتاب گل اومد بهار اومد pdf

الكاتب: منوچهر نیستانی

التقييم:4.00

تاريخ النشر: 3-1972
Goodreads

گل اومد بهار اومد، داستان نخودی کوچولوی تنهایی است که می‌خواهد به جنگ دیو جادو برود، طلسم او را بکشند و بهار را بیاورد. منوچهر نیستانی این داستان را به نظم در آورده است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آن را منتشر کرده است.

دربارهٔ کتاب گل اومد بهار اومد
نخودی کوچولو همه چیز دارد. هر چیزی که بخواهید و فکرش را بکنید. اما نخودی کوچولو یه غصه دارد. آن هم این که همیشه تنهاست و هیچکس نیست کنارش، هیچکسی همدل و همزبانش نیست. نخودی کوچولو دلش بهار می‌خواهد، همدل و همزبان می‌خواهد. اما باید کاری کند. رفتن به جنگ دیو سیاه؟ شکستن طلسم جادویی؟

کتاب گل اومد بهار اومد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
قصهٔ گل اومد بهار اومد برای کودکان که سال‌های آخر مدرسه را می‌گذرانند، جذاب است. اما چون کتاب به نظم نوشته شده و حالت ریتمیک دارد، کودکان کوچکتر و حتی خردسال هم از شنیدن آن لذت می‌برند.

دربارهٔ منوچهر نیستانی
منوچهر نیستانی متولد ۴ آبان ۱۳۱۵ در کرمان شاعر معاصر ایرانی است. منوچهر نیستانی در قالب‌های گوناگون غزل، شعر نو و شعر بی‌وزن اشعار قابل توجه، نو و عمیق سروده‌است. منوچهر نیستانی پدر توکا و مانا نیستانی، کاریکاتوریست‌های معروف است. او چندسال با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری کرد و در این مدت اشعاری را برای کودکان سرود. زبان اشعار او، ساده، آمیخته با طنز اما گاهی تلخ و اندوهگین است. نیستانی در ۲۹ اسفند ۱۳۶۰ در سن ۴۵ سالگی و به دلیل سکتهٔ قلبی درگذشت.

جملاتی از کتاب گل اومد بهار اومد
روزی بود، روزگاری بود، تو بیابون خدا، نخودی از نخودا، خونه داشت و زندگی، همه چی، هر چی بگی همه‌چی، از همه جور. روی رف تنگ بلور، این ور رف گلاب‌پاش، اون ور رف گلاب‌پاش، ترمه و سوزنی داشت، پارچهٔ پیرهنی داشت. نخودی نگو بلا بگو، خوشگل خوشگلا بگو

این نخودی بلا، چیزی کم داشت تو دنیا، اینکه خیلی تنها بود، با غم و غصه همراه بود. همدل و همزبون نداشت. جفت هم آشیون نداشت. نخودی تو اون درندشت، تنهای تنها می‌گشت.