تحميل كتاب پیادهروهای پارک لاله، سکوی دوم pdf
الكاتب: رویا هدایتی
التقييم:3.00
مامانم میگه «هیچ کدومتون اونجوری نشدین که من میخواستم.» منو داداش پیمانمو میگه. من نمیدونم چرا هنوز که هنوزه مردم بچه میآرن. به نظر من که جمعیت جهان دیگه بسه. به نظرم وقتشه آدمها مثل دایناسورا منقرض بشن.
از این حرفم چقدر خوشم اومد. خیلی حرف جالبیزدم. حرف فیلسوفیای بود به نظرم. شاید اگر شوهر نکرده بودم فیلسوف میشدم یا مثلا دانشمندی چیزی. فیلسوف شدن خیلی راحته. فکر کنم فیلسوفای مرد از بیکاری فیلسوف میشدن. فکر کنم اکثر اونایی که فیلسوف شدهن، از اونایی بودهن که زنشون بیرون کار میکرده و خودشونم تو خونه میموندن کارای خونه رو میکردن، یا اصلا کار نمیکردن. بعد زنشون از اینایی بوده که به شوهره محل نمیگذاشته. بعد اونا از روی تنهایی و از اینکه زنشون محل نمیگذاشته، میشستن یه گوشه پیپ یا سیگار میکشیدن و فکر میکردن. بعد مریض میشدن. یه جور مرضی که آدم به همه چیز شک میکنه و هی میخواد از همه چیسر دربیاره ولی سر در نمیآره هی خودش نظر میده راجعبه همهچی. بعد هم فیلسوف میشدن کمکم.
ولی فیلسوفای زن اصلا ازدواج نمیکنن به نظرم. چون فیلسوف به دنیا میآن. وقتی فیلسوف به دنیا بیای دیگه نمیتونی ازدواج کنی. فکر کنم دارم زرزر میکنم. کاش منم فیلسوف به دنیا میاومدم. کاش یه چیزی میشدم.