تحميل كتاب هما pdf
الكاتب: کاظم رضا
التقييم:3.38
هما را، گاه، میان کوچه، در انظار هزار میدیدم و احساس میکردم در حصار انبوه اخم پیشانی و زخم چشمام. دختر، چطور ترش اینهمه بود؟ از نگاهش، انبار باروت باوَرت میشد دیگر معلوم بود که به من ترحم نمیکرد، و در منتهای سیطره، تره هم برای این عشق خرد نمیکرد. از آن پس، حتی خجالت میکشیدم چشم به او بیندازم. حالا فقط با رؤیا، رویارو بودم…