الكاتب: مهرداد صدقی
التقييم:3.38
تاريخ النشر: 2011
با فرارسیدن غروب آفتاب، کم کم داشت مهلت مولکول سرب تمام میشد که یکی از مولکولهای هوا پرید تو اگزوز موتور. قبل از اینکه سرب س<الی بکند، مولکول هوا که لبهای سیاهی داشت و به شدت سرفه میکرد گفت «مرسی. منتظر من بودی؟».نوشته پشت جلد کتاب