تحميل كتاب مرگ رنگ pdf
الكاتب: مائده مرتضوی
التقييم:2.40
هیچوقت در زندگیم پیش نیامده بود؛ به چیزهایی که نیستند، فکر کنم. مثل احمقها فکر میکردم همهی چیزهایی که واقعاً وجود دارند؛ همینهایی هستند که از صبح تا شب، کنارم رژه میروند. نمیدانستم بخش زیادی ازهستی در همین نیستیها مخفی شده و من این جهان تازه و مخفی و بیرنگ را دوست داشتم. کمکم چیزهای بیرنگ اطرافم را میدیدم و دیگر آنقدرها هم از بیرنگ شدنم ناراحت نبودم. دور و برم پر از سایههایی بود که مانند خوابهایی هوشیار از کنارم میگذشتند و گاه دست گرمشان را بر شانههایم حس میکردم. دیگرداشتم مطمئن میشدم که دنیا در جاهای خاصی، بیرنگی داشته وحالا دارد خودش را به من نشان میدهد. منی که فارغ از تمام رنگها در بیرنگی خاصی که نه گریزی از نور داشت و نه نیازی به سیاهی، محاصره شده بودم. دنیای جدیدم پر از آدمهای بیرنگ بود. بیرنگِبیرنگ که نه، یک جور پررنگی خاص که فشار میآورد به چشم بقیه آدمها برای دیده شدن و از همین رو مخفی مانده بود. و من ساکن این جهان مخفی شدم.