تحميل كتاب ما سه نفر هستیم pdf
الكاتب: داوود غفارزادگان
التقييم:2.84
بيرون، شب بود و باد و برف…. زن، شب يخ زده را پشت در بوييد…آهسته گفت«ميلرزي». باد، پوفه هاي برف را از لاي در نيمه باز ريخت تو انبار. زن لرزان گفت «مي ترسم». مرد از لاي در چشم به بيرم دوخت. فكر كر؛ زن را بايد همانجا توي اتاق مي گذاشت. گفت« امشب كار را يكسره ميكنم.»