تحميل كتاب قدم یازدهم pdf

تحميل كتاب قدم یازدهم pdf

الكاتب: سوسن طاقدیس

التقييم:3.53

Goodreads

شیر کوچولو در یک قفس کوچک در یک باغ وحش به دنیا آمده بود. او دوست داشت که راه برود و بازی کند اما کل قفسش به اندازه‌ی ده قدم بود. اگر قدم یازدهم را برمی‌داشت، کله‌اش دنگی می‌خورد به میله‌های قفس و حسابی درد می‌گرفت. شیر کوچولو دیگر یاد گرفته بود که بیشتر از ده قدم برندارد. اما یک روز یک اتفاق عجیب افتاد. وقتی نگهبان باغ وحش در قفس شیر کوچولو را باز کرد که برایش غذا و آب بگذارد، یادش رفت که آن را ببندد. شیر کوچولو یواش از قفس بیرون رفت. ده قدم برداشت تا رسید به یک بوته‌ی گل یاس. پیش خودش فکر کرد اگر قدم یازدهم را بردارد، حتما سرش می‌خورد به جایی. به خاطر همین همانجا ایستاد و هیچ کاری نکرد. بعد خوابش گرفت و سرش را گذاشت زمین و خوابید.

نگهبان که یادش افتاده بود در قفس را نبسته، داشت به همه خبر می‌داد که شیر کوچولو فرار کرده است. بعضی از مردم می‌ترسیدند، چون فکر می‌کردند که دیگر از ترس شیر هیچ‌جا نمی‌توانند بروند و بقیه با خودشان می‎گفتند چقدر خوب شد حالا شیر کوچولو می‌فهمد دنیا چقدر بزرگ‌تر و خوشگل‌تر از قفس کوچکش است…

کتاب قدم یازدهم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
قدم یازدهم داستانی زیبا درباره‌ی ترس‌های آدم و مقابله با آن‌ها و رها شدن از چنگ عادت‌ها است. این کتاب برای کودکان پیش از دبستان و کودکانی که سال‌های اول مدرسه را می‌گذرانند، جذاب و شنیدنی است.

درباره‌ی سوسن طاقدیس
سوسن طاقدیس در سال ۱۳۳۸ در شیراز به دنیا آمده است. فعالیت ادبی طاقدیس با انتشار داستان بابای من دزد بود در مجله‌ی کیهان بچه‌ها آغاز شده است و از آن زمان تا کنون قصه‌های زیادی مانند زرافه‌ی من آبی است، جوراب سوراخ و بزغاله‌های سبز را منتشر کرده است. او در کنار داستان نویسی به سرودن شعر هم می‌پردازد و اشعارش را در مجلات مختلف چاپ می‌کند. سوسن طاقدیس برای داستان شما یک دماغ زرد ندیدید؟ هم موفق به دریافت جایزه پروین اعتصامی شده است.

جملاتی از کتاب قدم یازدهم
یک روز صبح زود، یک شیر بزرگ بزرگ، یک بچه‌ی کوچک به دنیا آورد. کجا؟

توی یک جنگل پر درخت؟ نه

توی یک غار بزرگ؟ نه

او بچه‌اش را توی یک قفس، در یک باغ وحش، توی یک شهر شلوغ به دنیا آورد.

از اول قفس تا آخر آن فقط ده قدم بود. شیر کوچولو وقتی ده قدم می‌رفت سرش می‌خورد به میله‌های قفس و دنگ صدا می‌کرد و درد می‌گرفت. شیر کوچولو خیلی زود یاد گرفت که بعد از قدم دهم، دیگر جلو نرود. وقتی ده قدم می‌رفت، می‌نشست و دست صورتش را لیس می‌زد. یا اینکه دور خودش می‌چرخید تا دم خود را بگیرد. یا اینکه برمی‌گشت و ده قدم می‌رفت تا برسد به میله‌های آن طرف قفس…