تحميل كتاب روز داوری pdf
الكاتب: سجاد خالقی
التقييم:3.67
تیک تیک ساعت بالای دیوار، روز اول بیشتر شبیه وزوز مگسی در دور دست بود. اما با گذر زمان بلند و بلندتر شد و حالا آنقدر بلند و واضح به گوش عباس میرسید که ناچار بعد از چند قدم ناگهان میایستاد. آن را نگاه میکرد، استاد را فحش میداد، دوباره در طول اصطبل راه میرفت و همچنان که صدای تیک تیک روی مغزش بود، ساعت را نگاه میکرد.
برای هزارمین بار در طول چهار روز گذشته به طرف در رفت و آن را تکان داد اما در تکان نخورد. سرش به دوران افتاده بود. کنار دیوار ایستاد و ناگهان شروع به داد زدن و کوبیدن سرش به دیوار کرد. آبتین که انتظار این کار را داشت از جا پرید و خودش را به او رساند. دستهایش را محکم گرفت.