تحميل كتاب دو کوچه بالاتر pdf
الكاتب: مریم سمیعزادگان
التقييم:3.60
کنار پنجره ناهار میخورم. کلاغ پر میزند و می آید روی هره ی پنجره می نشیند.هیچ وقت آنقدر نزدیک نیامده بود. گوشت غذا را می گذارم کنار پنجره.با پرش های کوچک نزدیکتر میشود.گوشت را برمی دارد و عقب می آورد و گوشتش را میخورد و من پلوی بدون گوشتم را. میرزاآقا از توی حیاط با تعجب نگاهم میکند و میگوید جل الخالق دوستی آدم با کلاغ؟ کلاغ از صدای میرزا آقا میترسد گوشت را رها میکند ومیپرد بالای شاخه، بعد هم لب دیوار. سرش را کج میکند،نگاهش غمگین است. نگاه همه ی کلاغ ها غمگین است.انگار میدانند دوستی آدم با کلاغ نمیشود