تحميل كتاب با عزیزجان در عزیزیه pdf
الكاتب: فرخنده آقایی
التقييم:3.40
چهار هماتاق هر کدام روی تخت خود نشسته بودند و پرتقالها را به طرف هم پرت میکردند. خانم مدبری با عصایش پرتقالها را به طرف دیگران میفرستاد و آنها با پایشان پس میفرستادند؛
زنها از اتاقهای دیگر جمع شده بودند کنار در و هر کدام کسی را تشویق میکردند و دست میزدند. بیشتر طرفدار خانم مدبری بودند؛
خانم صراف میگفت «شما هم بیایید. داریم برای سنگ زدن به شیطان تمرین میکنیم.»؛
«ایواللّه خانم مدبری؛»
عزیزجان کوتاه نمیآمد؛
یکی در راهرو میگوید «پیرزنها با هزار سختی و مرارت اعمالشان را به کمک دیگران به جا میآورند و وقت برگشتن به همه پز میدهند که چطور زیارت کردند.»؛
دیگری میگوید «اعتمادبهنفس بالاست.»؛
«جانشان هم دربیاید دست از لاف زدن برنمیدارند؛»