تحميل كتاب ارسطوی بغداد - از عقل یونانی به وحی قرآنی  aristote de bagdad de la raison grecque a la revelation pdf

تحميل كتاب ارسطوی بغداد - از عقل یونانی به وحی قرآنی aristote de bagdad de la raison grecque a la revelation pdf

الكاتب: محمّدرضا فشاهی

التقييم:4.18

تاريخ النشر: 2001
Goodreads

رساله ای فشرده و سنتز یا هم نهاده 7 کتاب چاپ شده و تز دکترای رشته ی جامعه شناسی و یک تز دکترای رشته فلسفه و علوم انسانی و سه دستنویس با عناوین هستی شناسی شرقی، تحول تفکر و تجدد و سرمایه در ایران و روح روسی و روح ایرانی در برابر عصرجدید.



از عقل یونانی به وحی قرآنی کوششی است در آسیب شناسی فلسفه ایرانی- اسلامی

با تعریف شناخت کلی از هگل آغاز می کند که شناخت بر پایه دولت، قانون، خدا و طبیعت یعنی تمیز خیز و شر در حکم جواز ورود به جهان مقدس فلسفه است. با این تعریف ایرانیان نخسیتین قومی بودند که به این حریم پای نهادند. مزدیسنا یک فلسفه طبیعت گرا با ویژگی دوگرایی(ثنویت) ویژگی عمده جهان بینی ایرانی در دوران باستان است. که با پیروزی خیر بر شر پایان می پذیرد. دو نیرویی که از منبع واحد می آیند اهورا و اهریمن این دوبنی عیب فسلفه شرقی از دیدگاه هگل استقلال و ناسازگاری ضدین هستند. با پیروزی یونانیان بر ایراینان فلسفه یونانی در ایران ریشه ندوانید وپذیرفته نشد و جهان بینی کهن باقی ماند. و در سده هستم میلادی یا دوم هجری بود که انتقال علوم یونانی به جهان اسلام ( اسکندریه) از جمله ایران آغاز شد. فلسفه ای که رنگ یونانی خود را کمرنگ تر می دید. نو افلاتونی بود و آثار فلوتین را به نام ارسطو به اشتباه یا عمد تدریس می کردند. و از همان آغاز بود که تفکر ایرانی - اسلامی از همان آغاز به بیراهه کشانیده شد. کوشش می گردید که فلسفه یونانی را آیات و وحی و قرآن تطابق دهند. خرد یونانی با وحی قرآنی یا سامی رودر رو بودند پس فیلسوفان اسلامی مانند ابوعلی سینا پدر ارسطوییان جهان اسلام دست به تفسیر قرآن می زند و یا در مبحث شناخت از شناخت قلبی و یا وحی سخن می گوید و وحی را شریفترین و عالی ترین نوع شناخت می شناسد. هرچند از شناخت عقلی و حسی و غیره نیز می نویسد. سهروردی افلاتونیان جهان اسلام همانند ابن رشد که از ارسطوییان جهان اسلام است، به متحد نمودن عقل یونانی و وحی اسلامی می کوشد. ارسطو بر آن بود که جهان قدیم است و فارابی با پذیرش این اصل کوشید با خلق جهان در قرآن راهی ایجاد کند. این فیلسوفان اسلامی هرگز نتوانستند توضیح قانع کننده‌ای بدهند که چگونه ماده از عقل غیر مادی به وجود آمده است. سهروردی بنیان گذار مکتب اشراق، کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه ترین مرحله شناخت می شناسد. این شناخت هم متکی بر عقل و هم متکی بر اشراق است. ترکیبی از زرتشت و ارسطو افلاتون وووو

ابو ریحان بیرونی در سالهای 990 میلادی یا 280 هجری ، نزدیک به 610 سال پیش از گالیله 1610 گفته بود که این زمین است که به دو خورشید می چرخد. رازی این دهری نخستین کسی است که دهر یا جهان نامحدود را مطرح کرد. سالهای 864- 925 میلادی. نه به فلسفه یونان باوری داشت و نه به اسلام، بلکه به جهان بینی یارانی، بابلی و هندی. به محال بودن خلق جهان از عدم سخن گفت. اگر جهان به وسیله خدا خلق شده چرا پیش ازا خلق جهان آنرا خلق نکرد مگر نمی گویند که خداوند همیشه همراه با فیض و تجلی است؟ اگر جهان نبوده پس این فیض و تجلی چگونه بروز می کرده؟ پس در نبود جهان فیض و تجلی هم بی معنی است ؟ او پیرو بی چون و چرای عقل است و فیلسوفانی مانند اقلیدس و بقراط را بالاتر از پیامبر می داند. دهر یا زروان زمان بی کرانه در اوستا را زمان مطلق می نامد و به پنج اصل متافیزیک باور دارد. ( خالق، نفس کلی، هیولی اولی یا ماده اولیه، مکان مطلق یا خلا، و زمان مطلق) . خالق و نفس کل، حی و فاعل هستند. با این همه ابن سینا و ابن میمون و ناصر خسرو و متفکران اسماعلی مانند ابوحاتم رازی ، بیرونی و رازی را تکفیر می کنند و بر آن ها می تازند. زیرا رازی و بیرونی برخی نظریات ارسطو را مورد نقد قرار داده بودند. انقلاب فکری و علمی که با رازی و بیرونی از همان آغاز مورد هجوم و ردیه نویسی قرار می گیرد و جوان مرگ می شود تا نوبت به غزالی می رسد که از آن پس جلو تفکر و اندیشه عقلانی گرفته می شود. با حمله مغول است که شهر نشینی در ایران ویران می شود. و انفعال و خانقاه نشینی رشد می یابد. تا 1500 که شیعه گری صفوی حاکم می شود وافلاتون جهان را حادث و ارسطو جهان را قدیم می دانست. نظریه جوهری، حرکت را همیشه و دایمی می داند و ملاصدرا از بینانگزاران این دیدگاه است. در جهان کون و فساد وجود ندا رد. ملاصدرا بر آن است که جهان خود حدوث است همواره در حال شدن، از آنجا که فیض خدای هیچگاه قطع نگردیده پس جهان همیشه بوده است اما حس آنرا درک نمی کند. جهان متافیزیک یا بالا ثابت و بی تغیر است. طبیعت زاده ماورا طبیعت است . این الهیات است و نه فلسفه با پوسته ای از عقل و هسته از وحی الهی.