تحميل كتاب آلوت pdf
الكاتب: امیر خداوردی
التقييم:3.72
به شب نکشید که ملاممد فرار کرد. کسی هم نفهمید کی از خانۀ محقرش در جنب مدرسه، بیرون رفته بود؟ زن و بچههایش را رها کرده بود و رفته بود. به زنش گفتند او دیگر شوهرت نیست چون مرتد شده و اگر خبری از او یافتی باید اعلام کنی چون قتل مرتد واجب است وگرنه معاونت بر إثم کردهای و مجازات میشوی.
زن مفلوک چادرنمازی روی سرش کشیده و بچهها را گوشۀ اتاق، پشت خود قایم کرده بود. انگار مردها آمده بودند بچههایش و مخصوصاً دخترهایش را بدزدند. این حرفها را که شنید، بدنش سست شد، قبل از آن سنگینی خاصی روی شانههایش حس میکرد ولی در آن لحظه حس کرد سنگینی شانهها به زیر شکمش به کلیههایش منتقل شده است و هر چه سعی کرد خودش را نگه دارد نشد که نشد؛ خودش را خیس کرد.